نويسنده: ازوپ
بازنويسي: اس. اي. هندفورد
برگردان: حسين ابراهيمي (الوند)
هرگز به کسي بد نکنيد. اگر هم کسي به شما بد کرد، طبق حکايتي که الان براي‌تان تعريف مي‌کنم، حتماً سزاي بدي‌اش را خواهد ديد.
مي‌گويند روباهي لک‌لکي را که از راه دوري رسيده بود، به شام دعوت کرد و از آشي که پخته بود، براي او هم کشيد. امّا از آن‌جا که روباه سهم لک‌لک را روي تخته‌سنگي صاف ريخته بود، لک‌لک گرسنه با آن منقار بلند خود، حتّي يک ذره از غذا را هم نتوانست بچشد.
آن‌گاه لک‌لک هم متقابلاً او را به شام دعوت کرد و در تُنگي گردن‌دراز برايش شوربا ريخت. خود لک‌لک نوکِ درازش را درون تُنگ فرو مي‌برد و به‌راحتي از آن شوربا مي‌خورد، امّا روباه چاره‌اي جز تحمّل گرسنگي نداشت. سرانجام لک‌لک به روباه گفت: «اين رسم را خود تو گذاشتي و نبايد از اين‌که من از آن پيروي کرده‌ام گله کني.»
منبع مقاله :
هندفورد، اس. اِي و ديگران؛ (1392)، افسانه‌هاي مردم دنيا (جلدهاي 9 تا 12)، ترجمه‌ي حسين ابراهيمي (الوند) و ديگران، تهران: نشر افق، چاپ سوم